در رثای سردار سلیمانی

داریم ما سردارها اما تو چیز دیگری
ایران پر از عمار ها اما تو چیز دیگری
صیاد شیرازی تویی همتای خرازی تویی
مشکل گشا در کار ها اما تو چیز دیگری
چمران تویی همت تویی همراه حاج احمد تویی
از جنس آن قهار ها اما تو چیز دیگری
ای از خدا بگرفته ای مزد ریاضت های خود
دیدی بسی آزارها اما تو چیز دیگری
رستم برفت از یادها اندر هجوم بادها
سهراب از گفتار ها اما تو چیز دیگری
از دوستان و دشمنان تعظیم تو پیداست در
متن همه اقرارها اما تو چیز دیگری
تنها حریف دشمنی کابوس هر اهریمنی
در عرصه پیکارها اما تو چیز دیگری
دشمن اگر جنبد زجا می‌آید از سوی شما
فرمان به آتشبار ها اما تو چیز دیگری
دریا تر از دریا دلان امواج را سدی گران
دریا دل دلدار ها اما تو چیز دیگری
بر پشت صهیونیست‌ها آریم هر دم لرزه ای
در پشت آن دیوارها اما تو چیز دیگری
داعش فروپاشید از تدبیر قدرتمند تو
ای خصم بد کردارها اما تو چیز دیگری
داریم شیرانی دگر در فتنه های بیشتر
رو در روی کفتار ها اما تو چیز دیگری
سردار و سربازان ما آماده و بیدار دل
بین همه بیدارها اما تو چیز دیگری
چل سال دار خویش را بر گرده ی خود داشتی
چون میثم تمار ها اما تو چیز دیگری
بر چشم دشمن خواب را تحریم کردی تا که او
آمد پی تو بارها اما تو چیز دیگری
این پرچم صبر و بصر کز دوشت آید در نظر
دارند پرچمدارها اما تو چیز دیگری
هم در زمین فرماندهی هم از هوا کوبنده ای
سردار دریادار ها اما تو چیز دیگری
هر صفحه تاریخ ما اسطوره های نو به نو
داریم از این تکرار ها اما تو چیز دیگری
از ملک سلمانیستی شاید سلیمانیستی
فوق همه پندارها اما تو چیز دیگری